loading...
حرفه وفن راه زندگي كردن است
سیّد جواد آیتی بازدید : 17 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

آسماني1 ( از مجموعه جزوات آسماني ها)

هديه به پيشگاه آقا امام حسين (ع) و حضرت ابولفضل العباس (ع)

موضوع:

خاطراتي از زندگي شهيد مهدي باقري

تهيه و تنظيم:

سيد جواد آيتي

(جانباز و دبير مدرسه راهنمايي شهيد مفتح نجف آباد)

با همكاري:

بنياد شهيد و اداره آموزش و پرورش و كنگره سرداران و 2500 شهيد نجف آباد

و خانواده شهيد بزرگوار مهدي باقري

 

« گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شده اند مرده اند، بلكه آنان زنده اند و در نزد پروردگارشان بهره مند مي گردند.»

 

ارزش شهادت بالاترين ارزشهاست و زمان همه چيز به جز خون شهيدان را كهنه مي كند. «مقام معظم رهبري

 

شهيدان راه حق به آن فضلي كه خداوند به آنان عنايت كرده خوشحالند و به كساني كه دنباله رو آنها هستند بشارت مي دهند كه ترس و اندوهي بر آنان نيست و به آنان بشارت مي دهند كه اين خداوند پاداش مردم با ايمان را تباه نمي سازد و براي مردم پاداشي بزرگ در نظر گرفته شده است. «سوره آل عمران 129 تا 172»

با سلام بر ارواح مطهر شهداء از صدر اسلام تا كنون و همچنين سلام بر روح ملكوتي حضرت امام خميني (قدس) و آرزوي سلامتي رهبر معظم انقلاب حضرت آيت ا... خامنه اي و سلام بر تمامي خانواده شهداء و آزادگان و جانبازان و رزمندگان جبهه هاي حق عليه باطل.

آري مردم سلحشور و آزاده ايران، جوانان پاك و اهل مطالعه و تحقيق و كوشش و جوياي كار و تلاش و آبرومند – شما كه آينده ساز و چشم و چراغ خانواده زحمت كش خود هستيد، مي خواهم با ياري خداوند وتوجه پيامبر اكرم و اهل بيت پاك و مظلومش و توجهات منجي عالم بشريت حضرت امام زمان (عج) چند سطري در مورد شهيد و شهادت و درسهايي كه در زندگي و درس و كار و دوست يابي، مهر و مجاهدت به ما ياد مي دهند بازگو نمايم. در جزوه اول مقداري از خاطرات خودم را نوشتم كه عده اي از همكاران به من گفتند كه اين خود نمايي است. در  اين مرحله سعي دارم ديگر خود نمايي نكنم و بيشتر از خانواده و خود شهيد و مظلوميت فرهنگ شهيد و شهادت بحث كنم. ان شاء ا... كه مردم فهيم و دانش آموزان چالاك و دانا خود تشخيص دهند و قضاوت كنند.

«مثل شهيد مثل شمع است كه خدمتش سوخته شدن و پرتو  افكندن است تا ديگران در اين پرتو كه به بهاي نيستي اوتمام شده بنشينند و با آسايش كار خويش را انجام دهند.» بله پيام شهدا عمل كردن به وظيفه است.   در هر شغل و مرتبه زندگي كه هستيم؛ بازاري، معلم، دكتر، نظامي، محصل، كارگر، هنرمند و همه و همه اگر به وظيفه خود درست عمل كنند به وصيت شهداء عمل كرده ايم.

 

شهيد مهدي باقري فرزند ابولقاسم متولد 1345 كه در تاريخ 21/12/1363 در منطقه عملياتي جزيره مجنون به درجه رفيع شهادت نائل گرديد.

شد از فروغ خون تو اسلام سر خ روي                        تنها توئي كه زنده به دوراني اي شهيد

گلـواژه حيات به قامـوس سـرخ عشق                         تفسيـر  سـبز  بهــارا نـي اي شهيــد

 

حكايت از برادر شهيدش:

او در مدرسه شهيد بهشتي امير آباد سوم راهنمايي را تمام كرد و در بسيج شهيد بهشتي نژاد امير آباد فردي بسيار فعال بود. شبها در پايگاه امير آباد همراه با ساير دوستان شهيدش نگهباني مي دادند و امنيت منطقه امير آباد را حفظ مي نمودند، بعد از ورود به اول دبيرستان و دو سه ماهي درس خواندن و آموزش نظامي به كردستان اعزام شدند و در جبهه هاي جنوب فعاليت داشتند و بعضي مواقع هم كه به مرخصي مي آمد در مسجد فعاليت هاي نظامي و مذهبي و حتي كمك به امر ساختمان مسجد مي نمودند. يك روز من با او بحث كردم و مقداري هم تندي نمودم كه مقداري به كمك من بيا و اندكي هم به فكر زندگي و خانواده ات باش چون من دست تنها بودم و سرپرستي مادر و پدرم و برادران خود را داشتم و خيلي به من فشار مي آمد. خلاصه به او گفتم شما اصلا لباس هايت را هم در نمي آوري و مقداري استراحت كنيد. هميشه در حال فعاليت براي انقلاب و جنگ و مسجد هستيد. با يك خنده قشنگي به من گفت شما خبر نداريد كه اگر دستورخداوند و حرمت پدر و مادر نبود بنده كفشهايم را هم باز نمي كردم.

 

خاطره آقاي نجيمي (يكي از دوستان همرزمش):

 در منطقه جنگي يك روز از روي هوي و هوس يك نخ سيگار كشيدم،او بسيار ناراحت شد و يك ماه با من حرف نمي زد. خلاصه با هزار دردسر با او هم كلام شدم. به من گفت جانم براي سلامتي مضر است و چيزي كه خداوند گفته براي بدن خطر دارد چرا انسان بايد عمل خلاف خدا و قرآن انجام دهد. بله عزيزان شهيد باقريها دركنار ما هستند و شاهد اعمال و رفتار ما هستند سعي كنيم دل آنها را شاد كنيم و اعمال ناپسند انجام ندهيم.او و ساير دوستانش به حدي با هم مهربان و گرم بودند كه همه ما را جذب مي كردند، هميشه لبخند و تبسم بر چهره داشتند. راه شاد زيستي را بلد بودند. افسردگي معنايي نداشت، با خدا راز و نياز مي كردند ، از داشته هاي خود نزد خدا سپاسگذاري مي كردند، به فكر مظلومان و فقرا بودند. شرم و حيا – صداقت- سادگي – طرز لباس پوشيدن – حرف زدن –محبت و عشق – احترام به مردم، خانواده و كوچكتر ها – رفتن به مراسم مذهبي –ديد و بازديد – خريد منزل و ........... جزء اخلاق پسنديده آنها بود.

 

يكي از دوستان شهيدش حسنعلي محمدي فرزند عزيز آقا متولد 1344 كه در تاريخ 16/11/1365 در منطقه عملياتي شلمچه و عمليات  كربلاي 5 به شهادت رسيد.

هميشه با هم بودند، يك نوع لباس مي پوشيدند، يك نوع كفش، اصلاح سر و خلاصه مثل دو برادر با هم نگهباني مي دادند و خيلي چيزهاي ديگر.وقتي آقا مهدي شهيد شدند بالاي قبر رفيق خود آمد و فرمود آقا مهدي چرا من را رها كردي؟ پس لااقل بالاي سر خود را براي من نگهدار تا نزديك هم باشيم و گريه مي كرد. دو سال بعد حسنعلي شهيد شدند و همان نقطه كه در نظر داشت دفن گرديد. آنها چقدر همدل و امانتدار بودند و همديگر را پر مي كردند از نظر تربيتي و اخلاقي و اعتقادي روي خود كار مي كردند. بيشتر به فكر اصلاح خود بودند و اشكالات ديگران را بزرگ نمي كردند و راز دار بودند. همديگر را خرد و بي ارزش نمي كردند. دركارهاي خير سرعت عمل داشتند.

 

قسمتي از وصيت نامه ايشان (مهدي باقري)

خدايا من گناهكارم ولي با رهبرم ميثاق بسته ام و وفادارم كه به اسلام و قرآن وفادار باشم و در راه آنها شهيد شوم. دوست دارم در مناطق مختلف اعضاء بدنم را قطع كنند. ولي نمي توانند ايمان و هدفم كه عشق به ا... و شهادت و اسلام و امام مي باشد را از من بگيرند. چقدرمشتاق شهادتم و در كنار دوستان شهيدش باشم.

شما اي مردم براي اينكه الگوي تمام جهان شويم بايد راه شهداء ر ا ادامه دهيد و اهداف مقدس انقلاب اسلامي و حضرت امام را ادامه دهيد. بايد يك ايران آزاد و آگاه بسازيم و روي  پاي خود بايستيم و به كشورها وابسته نباشيم. تنها به فكر اميال مادي و خودمان نباشيم. مال وثروت و فرزند را فداي انقلاب كنيم و هدفي والا داشته باشيم. خانواده شهداء بهترين مزدو پاداش را نزد خداوند دارند و بر سر مزار شهداء برويد تا مورد رحمت خدا قرار گيريد. خدا را فراموش نكنيد و به فكر امام و انقلاب و كشور خود باشيد.

 

كرامات شهيد از قول برادر بزرگوارشان:

1- بعد از شهادت آقا مهدي بسيار دل شكسته بودم و احساس بي تابي مي كردم و براي من آقا مهدي تكيه گاهي بودند. شبي در خواب ديدم حضرت امام خميني (قدس) به منزل ما آمدند و به من كاغذي دادند روي آن نوشته بود : «ربّنا افرغ عَلَينا صَبرا وَ ثَبِّت اقدامَنا و انصُرنا عَلي قومِ الظّالمين » بله به من توصيه به صبر مي فرمودند و بعد از آن من بسيار صابر و بر مشكلات غلبه مي نمودم.

2- يك روز پنج شنبه همسايه دكان بنده كه از جنگ زدگان بودند با ناراحتي پيش من آمدند و گفتند مقداري لوازم خانگي مورد دستبرد قرار گرفته به او گفتم ان شاء ا... پيدا مي شوند. بعد از ظهر همان روز به مزار شهدا رفتم و از آقا مهدي وديگر شهداء خواستم كه اين مشكل را حل كنند. روز شنبه همسايه مغازه مرا ديد و با چهره خيلي خوشحال گفت:« همان شب به من زنگ زدند و گفتند كه وسايل شما را درون همان بخچه كه برده بودند گذاشته و چند متر دور تر از قبر آقا مهدي قرار داده اند. وقتي كه وسايل را ديدم همه آنها كه ربوده شده بود را يافتم.

3- در بسياري از مشكلات و بيماريها اول از خدا و قرآن و اهل بيت (ع) و سپس از آقا مهدي درخواست كرده ام و به بهترين نحو جواب بنده و ديگر عزيزان كه به توصيه بنده به سر مزار او تشريف برده بودند را داده اند. البته با خلوص نيت و اعتقاد محكم.

آدرس گلزار شهداء: قطعه 10 روبه روي درب شركت گاز، 5 متر به طرف شرق  تابلو برق كوچك كرمي رنگ- مزار شهداء

 

اشعاري از وصيت نامه شهيد:

 

بارالها من نمي خواهم كه در بستر بميـرم             ياريـم كن تا براهـت در دل سنگر بميرم

دوست دارم در ميـان آتش و خون و گلـوله              دور از كاشـانه خـواهر و مادر بميــرم

دوست دارم خاك ايران را زدشمن پاك سـازم               در ره اسـلام وآزادي ايـن كشور بميـرم  

دوست دارم نيمــه شب با نعـره ا... اكــبر               دشمنـان را قلع و قم سـازم چو سرلشگر بميـرم       

دوست دارم تا شوم قرباني راه خميـني            همچنان پروانه درجانم فتد آذر بميرم  

دوست دارم همچون باران برتنم خمپاره بارد              پيكـرم گــردد به مانند گـل پرپر بميـرم 

دوست دارم نام رهبررا به خون خود نويسم                 ديـده ام باشد به نام نامـي رهبر بميرم   

دوست دارم لاله گون گردد لباس پاسداري               آخـر ازخون تنم با جسم ازخـونتر بميرم   

خط من خط حسيني رهبرم باشد خميني              پس چه بهتر چون حسين از سر خنجر بميرم    

دوست دارم تشنه لب باشم به هنگام شهادت              جـرعه اي نوشـم زدست ساقـي كوثر بميرم    

دوست دارم چهره ي مهدي زهرا را ببينم             باتبـسم بررخ آن حجت اكـبر بميـرم       

 

يكي از مهم ترين تقاضاهايي كه معصومين از خدا داشتند ( خدايا واقعيت ها و موجودات را آن گونه كه هست بر من نشان بده) كه اين كار به وسيله ايمان امكان پذير است و هوي و هوس بزرگترين مانع از رسيدن به اين هدف مي باشد. تجمل گرايي، بي بند و باري، اعمال بد در نظر مردم آنقدر زينت داده مي شود كه از معنويات حسرت يك نماز شب خواندن يك نماز جماعت، يك دعاي كميل يا منبر مسجد، يك نماز جمعه را مي خورند. بله عزيزان همت بالا مي خواهد كه دست از اين جهان بكشيم. به قول حاج رجبعلي خياط كه مي فرمود:« اين پيره زنه نمي گذارد- يعني دنياي فاني كه هر روز به زينت خود مي افزايد ولي پير و ناتوان گشته.

بله عزيزان گُلَم در اين دنياي پر از نفاق و دروغ، مكر، دنيا پرستي و مادي گرايي هنرمند آن است كه كمتر به فكر چيزهاي فاني و زودگذر و پوشالي باشيم و تنها به وظيفه ديني و شرعي و شغلي خود رسيدگي كرده و اگر در  كارها از ما تشكر نشد و يا مورد بي مهري قرار گرفتيم اميدمان به خداوند باشد كه انشاء ا... نتيجه كارمان مورد قبول حق تعالي قرار خواهد گرفت.

به جاي اين كه سعي كنيد مرد موفقيت باشيد، سعي كنيد مرد ارزش ها باشيد.

- يادمان باشد هر تغييري نياز به تمرين و تكرار دارد و هر عادتي، بر اثر تكرار عادت مي شود.

- عاشق بودن به همان اندازه طبيعي  است كه نفس كشيدن و زنده بودن

- دعا قوي ترين نوع انرژي است كه انسان مي تواند توليد كند.

خدايا من از گردن كشي و نافرماني در برابر تو، بي زاري مي جويم و از اصرار بر گناه، به تو پناه مي برم و از هر  كوتاهي و قصوري كه كرده ام، طلب مغفرت مي كنم و بر كاري كه در آن فرومانم از تو استعانت و ياري مي خواهم.

منابع:

 قرآن كريم

 صحيفه سجاديه

 شهيد و شهادت

 مجله موفقيت

 خاطرات شهيد باقري

 خاطرات شخصي

 گلزار شهداء

تهيه و تنظيم: سيد جواد آيتي رزمنده و جانباز و دبير حرفه وفن مدرسه راهنمايي شهيد مفتح نجف آباد.

نشر و تايپ: بنياد شهيد و امور ايثارگران شهرستان نجف آباد

با تشكر ويژه از خانواده گرامي شهيد مهدي باقري

http://javad314.rozblog.com

دعای فرج

بسم ا... الرَّحمنِ الرّحيمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

الّهُمَّ كُن لِوَليّكَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن

خدايا وليّ ات حضرت حجه بن الحسن

صَلَواتُكَ عَليهِ و عَلي آبائِهِ

كه درود هاي تو بر او و بر پدرانش باد

في هَذِهِ السّاعَهِ وَ في كُلِّ سَاعَهِ

در اين لحظه و در تمام لحظات

وَليّاً وَ حافِظاً وَ قَائِداً وَ ناصِراً

سرپرست و نگاهدار و راهبر و ياري گر

وَ دَليلاً وَ عَيناً حَتّي تُسكِنَه اَرضَكَ طَوعاً

و راهنما و ديد بان باش تا او را به صورتي كه خوشايند اوست ساكن زمين گردانيده

وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلا

و مدّت زمان طولاني در آن بهره مند سازي

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 74
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 112
  • بازدید سال : 253
  • بازدید کلی : 3,340