loading...
حرفه وفن راه زندگي كردن است
سیّد جواد آیتی بازدید : 23 شنبه 26 اسفند 1391 نظرات (0)

مردي با خود زمزمه كرد: خدايا ،با من حرف بزن! يك پرنده شروع به خواندن كرد، اما  مرد نشنيد فرياد برآورد: خدايا،با من حرف بزن! آذرخش درآسمان غريد ،اما مرد گوش نكرد مرد به اطراف خود نگاه كرد وگفت خدايا، بگذار تو را ببينم!  ستاره اي درخشيد، اما مرد  نديد مرد فرياد كشيد:يك معجزه به من نشاند بده!نوزادي متولد شد، اما مرد توجهي نكرد. پس مرد فرياد زد: خدايا با اشاره اي كوچك مرا لمس كن، بگذار بدانم كه اينجا حضور داري! درهمين زمان خدا مرد را لمس كرد، اما مرد پروانه را با دستش پراند، وبه راهش ادامه داد!!!!! ... وخدايي كه در اين نزديكي است... حواسمان باشد ،او همين جاست. «خدا حقيقتي، درون انسان است» v\:* يا فاطمه الزهراء   خصوصيات اخلاقي حاج محمد ميكائيليان (پدر شهيدان احمد رضا و  نوروز علي ميكائيليان)         بعد از شهادت نوروز علي و احمد رضا ما خيلي دل شكسته بوديم و بيشتر با برادر بزرگوار ايشان حاج منصور ارتباط برقرار مي  كرديم – منصور حالا مقداري از جاي خالي نوروز علي را پر كرده، با دوستان جمع مي شديم و به خانه حاج ميزا محمد ميكائليان مي رفتيم – حاجي شخصيت جالبي داشتند و همين فضائل اخلاقي هم در پسران خود به ارث گذاشته بود. بسيار خوش اخلاق، مردمي، ساده، با لهجه اي زيبا، مهمان نواز و شوخ طبع بود هر باري از گذشته ها و جواني خود و فعاليت هاي خود در ذوب آهن و پروژه هايي كه تمام كرده بود و قالب بندي طرح هاي بزرگ مخصوصاً كوره بلند ذوب آهن حرف مي زد. با يك حرارت و صداقت خاصي صحبت مي كرد. از بي عدالتي و قدر نشناسي ها گله مند بود. در اطاق ساده خود عكسهاي احمد رضا و نوروز و حضرت امام به چشم مي خورد.دور تا دور اطاق پر از عكس هاي بچه هاي شهداء همينطور به آنها نگاه مي كرد و تعريف هاي مختلفي انجام مي داد. ما هم كاملاً جذب صحبتهاي حاجي مي شديم. مثل يك پدر راهنمايي و نصيحت مي كرد. بعضي وقتها لبخندي به چهره مي آورد. خوب به حرفهاي انسان با احترام گوش مي داد. حرفهاي او چون از ته دل بود قشنگ به دل مي نشست. ساعتها اگر برايت صحبت مي كرد تازه و بكر بود. مملو از تجربه بود ناملايمات زيادي را تحمل كرده بود. ولي احترام خاصي به حضرت امام و شهداء مي گذاشتند. روي مهمان داري و احترام به كوچكترها خيلي حساس بودند. توجه خاصي به رزمندگان و بچه هاي پايگاه و قديمي ها و رفقاي نوروز داشتند. در آخرين ملاقات بنده مقداري هم كسالت داشتند ولي از جاي خود بلند شدند و كاملاً و در نهايت احترام سال نو را به بنده تبريك گفتند. روحش شاد و انشاء ا... كه ما بتوانيم ادامه دهنده راه شهداء و اهداف عاليه حضرت امام خميني (قدس) باشيم. خصوصيات  اخلاقي و زندگي احمد رضا  ميكائيليان احمد رضا پسر ارشد خانواده فردي پر تلاش وشجاع كه هميشه طرفدار حق و عدالت وخادم اهل بيت و مردم كوچه و خيابان بودند. هميشه به مردم فقير و درمانده كمك مي كرد.با دوستان عاطفي و با دشمنان دين ود يا نت به شدت هم برخورد مي مي كرد.     يا علي ابن ابي طالب (ع)   اگر براي خانواده زاد و توشه اي فراهم مي كرد و در بين راه به محتاج برخورد مي كرد، بسيار بخشنده عمل مي كرد وآن را به مردم در مانده هديه مي داد. در يكي از سفرهاي زيارتي كه در حرم امام رضا (ع) همراه خانواده بودند. اولين فردي بود كه معجزه و شفاي امام رضا (ع) را در مورد نوروز علي مشاهده نمودند

احمد رضا ميكا ئيليان:     تولد:  1334       شهادت: 10/23/ 1359           منطقه ي عملياتي:  كرخه 

نوروز علي  ميكائيليان :    تولد    1347 شهادت : 1365/11/29             منطقه ي عملياتي كربلاي 5 روحشان شاد و يادشان گرامي باد

روزي كه سمند عاشقي زين كـردند

   زين را به چراغ عاشقي آ ذين كردند

مردانه زمرز وجان و تن بگذشتند  

 اين كـار براي نصرت دين كردند

خوشا آنـان كه از شـوق شهـادت

بـر ايـن دنيـا بخنديـدند و رفتند

 خوشا آنـان كه در احياي توحيد  

  اساس كفـر بـر چيـدنـد و رفـتند

  بخشي از خصوصيات اخلاقي شهيد نوروز علي ميكائيليان

به نام ا... پاسدار حرمت خون شهيدان و با سلام و درود خدمت مردم شريف و دوست داشتني شهرستان نجف آباد اصفهان و سلامي ويژه خدمت خانواده گرامي ميكائيليان و زحمت كش و وفادار به اسلام و سلحشور و ساده و دوست داشتني. بله عزيزان از روزي كه در مدرسه با نوروز علي آشنا شدم فردي هوشيار، زرنگ و حق گو بود و در مدرسه دوستان زيادي جذب او شده بودند. دائم فعال و در تمام اطراف حضور داشت. با شروع جنگ تحميلي و حضور مسئولين بسيج شهيد بهشتي نژاد امير آباد شور و شعف خاصي در مدرسه ايجاد گرديد و تمام بچه هاي مدرسه جهت آموزش نظامي آماده شدند. شبها در مسجد جامع جمع مي شدند و آموزش عقيدتي و نظامي مي ديدند و بچه هاي بسيج به همديگر انتقال تجربيات مي كردند. بزرگترها نقش استاد را داشتند و كوچكترها شاگرد، هيچ وقت به همديگر فخر فروش و مغرور نبودند.            يك شب برق رفته بود و همه منتظر چراغ بودند ناگهان از سمت جنوب خيابان شهيد مطهري نوري همه جا را روشن  كرد، بله فكرمي كنيد چه كسي مي آمد. بله عزيزان برادران ميكائيليان با آن شور و نشاط هميشگي و خنده دوست داشتني وارد مسجد يا امام حسن مجتبي (ع)   شدند همراه چراغ توري. تعدادي زيادي از جوانان محله هم به عشق آنها وارد بسيج شدند – بله كلاس عقيدتي و احكام بود. ما خيلي خوشحال شديم. چون دنبال بچه هاي غيور، نترس و مومن بوديم. نوروز علي نگاه جالبي داشت. هميشه به مسائل با ديد مثبت نگاه مي كرد. آينده نگري خاصي داشت،كلي و جهاني فكر مي  كرد. دائم تحرك و نشاط داشت و اين خصيصه را به ديگران انتقال مي داد. در نگهباني ها همه مي خواستند با او هم شيفت شوند. هر وقت به مدرسه مي رفت با خود تعداد زيادي را به بسيج مي آورد – آخه نوروز برادر شهيد بود. اولين شهداي امير آباد بله احمد رضا ميكائيليان يكي از فرمانده هاي غيور ارتش بود براي منطقه امير آباد يكي از دلاور مردان منطقه فريدون شهر در دستان با غيرت امير آباد تشييع شد و مردم براي نبرد با خصم آماده تر مي شدند.  نوروز علي براي اعزام به آموزش لحظه شماري مي كرد و دوستانش يكي يكي به آموزش مي رفتند و شهيد مي شدند و او براي وصال به يار لحظه شماري – نشاط و شور شهيد شدن را از آقا و سالار خود امام حسين (ع) و آقا ابولفضل العباس فرا گرفته بود. بله عزيزان: شب عاشورا چه شور و نشاطي داشتند و چه شوخي ها و حالت هاي شايسته اي  از خود نشان دادند. بله رزمندگان اسلام در شبهاي عمليات چقدر دوست داشتني و با محبت بودند، نمي توان آن را قلم و فيلم نشان داد. نوروز علي در شبهاي نگهباني چقدر شعر مي خواند، چقدر شوخي مي كرد و هميشه آروزي جنگ و سلحشوري مي نمود، هميشه در مقابل ظلم و كج فهمي ها ايستادگي مي كرد اول جوانان را راهنمايي و نصيحت مي كرد. لباس ساده مي پوشيد و هميشه نظافت را رعايت مي كرد. بوي عطر از چند متري نشان مي داد كه نوروز مي آيد. قدرت جاذبه عجيبي داشت. اگر كسي ناراحتي درست مي كرد نوروز پيش قدم مي شد. نظم خاصي داشت در مسجد خيلي مؤدبانه حضور مي يافت واقعاً چه صحنه هايي كه دوربين بايد نشان دهد و چه گلهايي كه از ميان ما رفتند و به ديدار حق لبيك گفتند بله عزيزان ما محتاج شهدا هستيم. بايد دائماً به آنها سر بزنيم واز آنها انرژي مثبت و معنويت و راه زندگي كردن را بلد شويم.              نوروز علي به آموزش رفتند در دبيرستان بهترين نمرات را داشت مرتب و منظم و با اخلاق در پايگاه بسيج يك وزنه بود و در گشتهاي نظامي حضور فعال داشتند. شبهايي كه ايشان شيفت بود كمتر اتفاقاتي داشتيم انگار دشمنان اسلام از حضور او اطلاع داشتند- با ورود او به صحنه نبرد و جنگهاي نامنظم و چريكي و قابليتهاي دفاع شخصي فرماندهان لشگر 8 نجف اشرف به خوبي از آن استفاده كردند و او به عنوان فرمانده دسته از گردانهاي خط شكن فرماندهي 24 نفر را به عهده گرفتند و بارها در عملياتهاي   يا امام حسين (ع)   مختلفي حضور داشته و دشمن زبون بعثي را نابود مي كرد. بارها زخمي شد و تمام موارد از ياد خدا غافل نبود و هميشه مي گفت دست خدا بر سرما است و پيروزيها را از خدا مي دانست – هيچ وقت از خود تعريف نمي كرد و بسيار مخلص وارد عمل مي شد. به حرف ديگران كاملاً گوش مي داد – هر بار كه به مرخصي مي آمد، نوراني و دوست داشتني تر مي شد بچه ها دور او حلقه مي زدند و مي گفتند تعريف كن،تا دير وقت دور او را مي گرفتند و خسته نمي شدند، يك شب درب مسجد دوچرخه اش دستش بود به او گفتم نوروز تو برادرت شهيد شده و در چندين عمليات شركت كرده اي. چندين بار زخمي شده اي بيا و به درست ادامه بده – مقداري سكوت كرد و يك نگاه معني دار به من – سپس ادامه داد – تادشمن در خاك و وطن ماست، دكتر و مهندس شدن چه فايده اي دارد. هر وقت اين مملكت امنيت پيدا كند چشم مي آييم و بهترين درسها را مي خوانيم، بارها بعد از عمليات ها ادامه تحصيل مي داد در  مجتمع آموزش رزمندگان اصفهان و نجف آباد و در مناطق جنگي در كيف خود هميشه كتاب داشت و مطالعه مي كرد. از خواندن قرآن و نماز در مسجد غافل نبود- ساعت ها منتظر او مي شديم تا نماز خود را تمام كند. با اين حال كه تركش در بدن داشت احساس ناراحتي و درد نمي كرد- روزي بچه ها با او شوخي مي كردند و به او ضربه مي زدند ولي اصلاً به روي خود نمي آورد كه زخمي شده است. دائماً در پايگاه به فنون نظامي و دفاع شخصي با دوستان كار مي كرد و اصلاً احساس خستگي نمي كرد. از دست نوشته هاي او معلوم مي شود كه در چندين عمليات شركت كرده و چقدر امدادهاي غيبي بر سر رزمندگان بوده – چقدر رشادتها نموده و چه فرمانده دلاوري بوده است. بعد ها به خاطر دلاوريها وارد اطلاعات عمليات لشگر شد و در سخت ترين مراحل عمليات نيروهاي خود را به پشت دشمن انتقال مي داد. طوري كه فرماندهان دشمن بسيار تعجب مي كردند كه چگونه از بين اين همه نيرو و موانع عبور كرده اند. چكيده اي از دست نوشته هاي شهيد قبل از يكي از عملياتها كه قرار بود روز عاشورا انجام گيرد فرماندهان آمدند و عرض كردند كه عمليات انجام نمي گيرد و گردان ها بايد به مرخصي بروند – ما با حالت مأيوسانه آماده مرخصي رفتن شديم و آمديم به مرخصي، حدود 10 روز در خانه به سر يا امام سجاد (ع)   برديم . در اين مدت خيلي با برادران بسيج خوش گذشت و همچنين با خانواده ام  و بعد از مرخصي به جبهه اعزام شدم و نزديك بنده شهيد صنعتكار به  درجه رفيع شهادت نايل گشت. در همين حين يك تركش به سرم اصابت كرد و در آمبولانس همه اش ذكر يا مهدي مي  گفتم و از خداوند استغفار مي نمودم. در يكي از اعزام ها چون برادرم منصور در جبهه بود با مخالفت پدر و مادر روبه رو شدم كه با تلاش زيادي موفق به آمدن شدم و در عمليات والفجر 8 بود كه پرويز بهارلو و حاج صادقيان و برادر عباسعلي خسروي به شهادت رسيدند و بنده بارها به فرمانده گروهان گفتم كه بنده نمي توانم مسئوليت قبول كنم كه او با اجبار به بنده قبولاندند. والسلام (

شهداي انقلاب اسلامي اقيانوسي بيكران هستند كه هر چه وارد شخصيت دروني و معنوي آنها شويم عجائب زيادي را كشف خواهي نمود)

  به دست آوردن دنيا، هنر نيست           كسي را تا تواني دل به دست آر

  حيات شهيدان، نسخه ي ممتازي از حيات است و آنان بر ساير مردگان و در گذشتگان ما در حيات پس از مرگ، امتياز دارند، زندگي شان سراسر افتخار و همراه با انواع و اقسام لطف و رحمت الهي و قرين عنايات بي كران ذات لا يزال او در آميخته به بهترين شادي ها و نشاط ها و خرمي ها ست. شادي و نشاطي كه براي ما زمينيان و خاكيان و دلبستگان به دنيا قابل درك و فهم نيست و چنان است كه تا انسان آن را مشاهده نكند و لمس ننمايد به حقيقت آن پي نمي برد. رفتن به زيارت قبر پاك و تربت نازنين اين سرافرازان تاريخ لذت بخش، افتخار آفرين، پند آميز، تحول بخش، و راه گشاي يك زندگي صحيح و معقول است.


  امام علي (ع):

  تمام پليدي ها در اتاقي قرار داده شده است و كليد آن دروغ است

امام حسن عسگري (ع) :

روزگار پُر فتنه اي بر مردم خواهد گذشت كه جز به كتاب هاي شان انس و آرامش نگيرند. 


من از چشمان خود آموختم رسم محبّت را       كه هر عضوي به درد آيد به جايش ديده مي گريد

  (كتاب بهشت انديشه ها)

قال علي (ع): گناه نكردن آسانتر از توبه كردن و گريه  كردن است.

  (كتاب حكمت هاي نهج البلاغه)

هر كسي از هر ملتي كه باشد، اگر علي (ع) را دوست داشته باشد آن دوستي سبب نجات او از جهنم خواهد شد.                                                                                                                         ( كتاب نشان از بي نشان ها)


  گزيده اي از وصيت نامه برادران ميكائيليان

و آنان كه ايمان آوردند و از وطن هجرت كردند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد كردند. آنها (را) نزد خداوند مقام بلندي است. آمرزنده و مهرباني، معبودا در اين لحظات آخر عمرم كه چند صباحي بيشتر نيست، توفيقم ده تا هر چه بيشتر به تو نزديك تر شوم. خداوندا در روز قيامت با فضل و كرمت با ما رفتار كن نه با عدالتت. آمين. بنده از آن موقعي كه توجه ام به خدا بيشتر شد و همچنين ائمه و امامان، ايمانم محكم تر و راسخ تر شد و همه اش به ياد او بودم و تا مي شد لحظه اي از او غافل نشدم و آرزويم و دعاهايم اين بود كه در راهش كشته شوم و رهرو راه حسين (ع) و كليه شهيدان از صدر اسلام تاكنون باشم.

اگــر از آسمـان ها تيـر بـارد

 اگــر خــون از سـر شمشير بارد

اگر صدام هزاران تانك آرد  

  اگـر ريـگـان هــزاران نــاو آرد

قسم بر نهضت پاك حسيني  

 جــدا هـرگز نگــردم از خميني

طنين نـعره ام بـر پاست مادر  

  تفنگـم بر زميـن تنهـاست مـادر

غـريبـانـه نمـردم در بيابــان  

 سرم بر دامن زهرا (س) است مادر 

ان شاء ا... صبر را  را پيشه خود كنيد مانند هميشه و مواظب باشيد. لحظه لحظه عمرتان در معرض آزمايش هستيد و خداوند بندگانش را در سختي هاي دنيا و زحمت هاي دنيا مورد آزمايش و امتحان قرار مي دهد تا ببيند بنده اش چه كاره است و مواظب باشيد كه در امتحان ها قبول شويد. ان شاء ا... كه قال علي (ع): «الدنيا نقروا و تمروا و تدرو» « دنيا زود مي گذرد، ضرر مي زند و يا امام جعفر صادق (ع)   فريب مي دهد» و نيز خداوند در قرآن به مومنين بشارت داده است كه تلخي دنيا شيريني آخرت است. قال معصومين (ع): مراه الدنيا حلاوه آخره « تلخي دنيا شيريني آخرت است.» يعني اينكه هر چه قدر سختي در دنيا مومن متحمل شود، در آخرت در آسودگي به سر خواهد برد و نيز بر عكس همين مساله. و شما اي خواهران و برادرانم اگر براي شما برادري خوب و طوري كه دلخواه دلخواه شما باشم نبودم، پس مرا حلال كنيد و طلب استغفار كنيد برايم از خداوند بزرگ. و اي خواهرانم و ديگر خواهران ديني، حجاب شما سنگر آغشته به خون من و ديگر شهيدان است. حجاب شما خرد كننده تر از خون من است. پس سعي كنيد كه به خون شهيدان خيانت نكنيد و حجابتان را همچون زهرا اطهر حفظ كنيد و اين بانوي پاك را الگو و سرمشق خود قرار دهيد و احكام ديني خويش را هر چه بيشتر و با دقت بيشتري انجام دهيد و كوله بارهاي آخرت خود را پر كنيد. ان شاء ا... و نيز براي شما اي برادرانم و اي برادران ديني سعي كنيد عملتان براي خدا باشد و واجباتتان ترك نشود و مسجد ها را خالي نكنيد و جبهه را پر كنيد. ا گر شما برادر، جبهه رفتن را بر گردن برادر ديگري واگذار نمايي و ديگري به همين ترتيب، به اين صورت جبهه ها پر نمي شود يا با صحبت كردن و ان شاء ا... همه شما شركت كنيد در جبهه ها و راه شهيدان را ادامه دهيد و اسلحه ي برزمين افتاده شده ي ما را بر داريد و (با) دشمنان خدا بجنگيد و در راه خدا جهاد كنيد و پايگاه هاي بسيج را هم وقتي در خانه هستيد خالي نكنيد و به اين منافقين كود دل مجال هيچ حركتي را ندهيد را تنها نگذاريد و امر به معروف و نهي از منكر هم جزء واجبات است فراموش نكنيد. و اما شما، اي كساني كه نسبت به همه چيز بي تفاوت هستيد، نسبت به جنگ، نسبت به انقلاب و اسلام و غيره و گوشه كنارها مي نشينيد و صحبت هاي  نا به جائي مي كنيد از قبيل اينكه براي بنده و ديگر عزيزان اظهار دلسوزي مي كنيد و مي گوييد بدبخت هم ناكام از دنيا رفت و غيره. نه نه شماها سخت در اشتباه هستيد، بد بخت و بيچاره و درمانده راه خود شما هستيد وناكام و دلسوزي براي خودتان و امثال خودتان كنيد، ماها به فيض رسيديم. بنده اين راه را از مولايم حسين (ع) سرور شهيدان و ديگر رهروان راستين او آموختم و با فكر و انديشه و صداقت اين راه را انتخاب نمودم و بدانيد كه ماها راهمان را درست رفتيم.   يا امام موسي كاظم (ع)   در مورد دنيا و گذر عمر مرويست كه: حضرت امير المومنين (ع) داخل بازار بصره شد و به مردم نظر فرمود كه مشغول خريد و فروش مي باشند، پس به سختي گريست و سپس فرمود:« اي بنده هاي دنيا و كارگران اهل دنيا! هر گاه شما روز ها مشغول سوگند خوردن و سوداگري و شبها در رختخوابها و فراشهاي خود در خواب باشيد و در اين بين از آخرت غافل باشيد پس در چه زمان، زاد و توشه اي براي سفر خود مهيا مي كنيد و فكري براي معاد خود مي نمائيد؟!» مناسب ديدم اين چند شعر را در اينجا ذكر كنم: اي بــه غفلـت گـذرانيده همه عمر عزيز                 تا چه داري و چه كردي عملت كو و كدام توشه آخـرتت چيست در ايـــن راه دراز

               كــه تــرا مــوي سفيد از اجــل آورد پيــام مي تواني كه فرشته شوي از علـم و عمل                 ليـك از همّت دون سـاختـه اي با دد و دام چـون شوي همـره حوران بهشتي كه ترا                  همـه در آب و گياه است نظر چـون انـعـام جهد آن كن كه نماني ز سعادت محروم

  كـار خـود ساز كـه اينجا دو سه روزيست مقام شيخ نظامي گفته است:

حـديث كـودكـي و خـود پـرستي

  رهــا كــن خمــاري بــود و مستي

چو عمر از سي گذشت و يا كه از بيست

  نمي شايد دگر چون غافلان زيست

نـشاط عمـر بـاشد تــا چــهل سال

  چــهل رفتــه فــرو ريــزد پـر و بال

پس از پـنـجـه نـبـاشد تنـدرستي

بصر كــندي پذيــرد پــاي سستي

به هـشتاد و نـود چون در رسيدي 

  بسا سختي كــه از گــيتي كشيدي

از آنـجا گر به صد منزلي رساني                        

 بــود مــرگي به صورت زندگـاني

سـگ صيّـاد كاهـو گيـرد گردد

 بگيــرد آهــويش چــون پير گردد

چـو در مـوي سيـاه آمد سفيدي 

 پـديــد آمــد نشــــان نــــااميــدي 


 مرويست كه:

« چهل سالگان زراعتي هستند كه درو كردن آن نزديك شده است! اي پنجاه سالگان چه چيزي پيش فرستاده ايد و چه چيز گذاشته ايد؟! اي شصت سالگان، بشتابيد براي حساب! اي هفتاد سالگان، خود را جزء مردگان به شمار آوريد.»   بلوهر گفته است:« يك شهري بود كه مردم آن شهر عادت داشتند كه مرد غريبي را كه از احوال ايشان اطّلاع نداشت پيدا مي كردند، و يك سال او را پادشاه و فرمانرواي خود مي كردند، و چون آن مرد از عادت آنها خبر نداشت گمان مي كرد كه هميشه پادشاه آنها خواهد بود. وقتي يك سال مي گذشت او را لخت و دست خالي و بي چيز از شهر بيرون مي كردند و به بلا و مشقّتي مبتلا مي شد كه هرگز به خاطرش خطور نكرده بود و پادشاهي در آن مدّت، موجب وَبال و اندوه و معصيت او مي گرديد و مصداق اين شعر مي گشت:

اي كــرده شراب حبّ دنيــا مستت

هشيــار نشيــن كه چرخ سازد پستت

مغرور جهان مشو كه چون مثل حنا

 بيش از دو سـه روزي نبود در دستت

  در سالي از سالها مردم آن شهر، مرد غريبي را بر خود امير و پادشاه كردند. آن مرد با فراستي كه داشت، ديد كه در ميان آنها بيگانه و غريب است، به همين سبب با آنها اُنس نگرفت و مردي كه از شهر خودش بود و از احوال مردم آن شهر خبر داشت را احضار كرد و با او درباره رفتار خود با اهل آن شهر صلاح و مشورت كرد. آن مرد گفت: « بعد از يك سال اين جماعت تو را از اين شهر بيرون خواهند كرد و به فلان مكان خواهند فرستاد.صلاح تو در اين است كه هر چه مي تواني در عرض اين يك سال، اسباب و ثروت به آن مكان بفرستي كه چون آنجا اسباب عيش و رفاه تو مهيا باشد، هميشه در راحت و نعمت خواهي بود.» پس پادشاه به گفته آن مرد عمل كرد و وقتي يك سال گذشت و او را از شهر بيرون كردند، از اموال خود استفاده مي كرد و با عيش و نعمت، روزگار خود را مي گذراند.» حق تعالي در قرآن مجيد فرموده است:« وَ مَن عَمِلَ صالِحاً فَلِاَنفُسِهِم يَمهَدوُنَ» يعني « هر كس عمل صالح بجا آورد براي خود آسايش و راحتي خودش در بهشت به وجود مي آورد.» يا امام جواد (ع)   كرامات شهداء: * در روستاي آبپونه به يكي از شهداء گفتم مقداري گچ روي ديوار بكش، گفت: انسان بايد خانه آخرت را گچ بكشد و آباد كند و ما در اين دنيا مسافريم. حق كارگر را مي داد و در كارهاي كشاورزي كمك مي داد و مردم همه او را دوست مي داشتند. * بيشتر شهداء از زمان شهادت خود آگاهي داشتند و اين عمليات را آخرين حضور خود مي دانستند. * به راحتي مي توان در گلزار شهداء حاضر شد و با ارتباط با خانواده شهيد از كرامات و سجاياي اخلاقي شهداء آگاهي پيدا نمود. * آنان در كنار ما هستند، به ديدن خانواده و پدر و مادر مي آيند و خيلي از حاجات را بر آورده مي كنند. * مي توان دريافت كه شهداي انقلاب اسلامي از شهداي كربلا الگو برداري نموده اند و با اعتقادي قوي و توجه به خدا و قرآن و اهل بيت در كنار شهدا به حاجات خود مي رسيم.

ان شاء ا... تيرماه 1391، گلزار شهداي صالح آباد ، سيد جواد آيتي www.javad314.blogfa.com 

     منتخبي از جملات ادبي دكتر شريعتي:

اگر دروغ رنگ داشت هر روز شايد ده ها رنگين كمان در دهان ما نطفه مي بست

و بي رنگ كمياب ترين چيزها بود

اگر گناه وزن داشت هيچ كس را توان آن  نبود كه  قدمي  بردارد تو از كوله بار سنگين خويش ناله  مي كردي... و   من شايد كمر شكسته ترين بودم

اگر همه  ثروت داشتند

دل ها سكه ها را بيش از خدا نمي پرستيدند

و يك نفر در كنار خيابان خواب گندم نمي ديد تا ديگران از سر جوانمردي بي ارزش ترين سكه ها شان را  نثار او كنند

اما بي گمان صفا و سادگي مي مرد...

اگر مرگ نبود همه كافر بودند و زندگي بي ارزش ترين كالا  بود

ترس نبود،زيبايي  نبود،خوبي هم شايد

اگر عشق نبود به كدامين  بهانه  مي گريستيم  و مي خنديديم؟

كدام لحظه ناياب را انديشه مي كرديم؟ وچگونه روزهاي تلخ را تاب مي آورديم؟

آري بي گمان بيش از اينها مرده بوديم...

اگر خداوند يك روز آرزوي انسان را برآورده مي كرد

من   بي گمان دوباره  ديدن  تو را آرزو  مي كردم

تو نيز هرگز نديدن من را آن   گاه  نمي دانم به راستي خداوند كدام يك را مي پذيرفت


 اسامي تعدادي از دوستان شهيد

1 محسن جزيني 21 اسماعيل سليمان نژاد 41 مهدي رحيمي 2 احمد رضا ميكائيليان 22 عباسعلي حسن خاني 42 محمد علي طاهري 3 نوروز علي ميكائيليان 23 درويش علي هاشمي 43 اسماعيل حاج صادقيان 4 رحمت ا.... ميرزايي 24 بخشعلي مرداني 44 اسما عيل خسروي (والفجر 8) 5 بهمن خسروي 25 محمود امامي 45 احمد لطفي (والفجر 8) 6 فروزان سوراني 26 عبدالرسول حق شناس 46 صفا كارگر (والفجر 8) 7 محسن رشيد زاده 27 حسن عبدلي 47 بهنام بهار لو 8 محمود بياتي 28 اكبر نادري 48 اسماعيل لاچيناني(كربلا 5) 9 بيژن سوراني 29 محمد جواد صابري 49 محمد علي هاشم زاده(كربلا 5) 10 احمد شريفي 30 سليمي 50 غلامرضا هاشم زاده 11 احمد نادري 31 رحيم در علي 51 حسنعلي محمدي(كربلا5) 12 لطف ا.... زماني 32 حسين در علي 52 رمضانعلي عظيمي 13 فريبرز هاروني 33 ناصر در علي 53 داريوش عظيمي (بمباران هوايي) 14 نادر سگوند 34 رحيم روز بهاني 54 ابو عبدا...كربلايي(كربلا5) 15 نبي ا.. بهارلو 35 محمد حسين هاروني (خيبر) 55 غلامرضا محمديان(كربلا4) 16 حاج محمد شريف زاده 36 حسين باقري 56 مجيد شجاعي(كربلا 4) 17 لطف ا... كريمي 37 مهدي باقري(بدر) 57 قدرت ا... خليلي( والفچر 8) 18 آيت ا... اسدي 38 نصرت ا... كلبعلي 58 مولوي (والفجر 8) 19 عباس انتشاري 39 خسرو بهارلو(كردستان) 59 مجيد جاري(شلمچه) 20 مرتضي خدادادي 40 پرويز بهارلو(والفجر 8) 60 عليرضا سليمي(شلمچه) 61 محمد جزيني (خيبر) 62 مهدي جابري(والفجر 8) 63 خرم كاظمي 64 ايرج حسن پور 65 حسين رئيس زاده 64 پور عبدا... نجف آبادي به ياد رزمنده دلاور مصطفي ايران نژاد و به ياد پدر بزرگوارش حجت الاسلام ايران نژاد   ; ;} منابع آسماني ها:    1- قرآن مجيد 2- حكمت هاي نهج البلاغه 3- قبر و برزخ و قيامت 4- نشان از بي نشان ها 5- بزرگان نجف آباد 6- كرامات شهداء 7- اسرار آفرينش اهل بيت (ع) 8- بندگي، راز آفرينش 9- خاطرات شخصي 10- خاطرات خانواده گرامي شهداء 11- داروخانه معنوي 12- بهترين قصه هاي نماز 13- پنجره اي رو به بهشت 14- آرامش رواني 15- به دنبال شقايق ها (گروه تفحص)

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 74
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 19
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 20
  • بازدید ماه : 19
  • بازدید سال : 160
  • بازدید کلی : 3,247