- مرد دانشمندي مانند ابن سينا در هيچ دانشگاهي درس نخوانده بود، پيش پدر و چند آموزگار گمنام تحصيل كرده بود، اما با ذوق و شوق و همتي كه داشت در هجده سالگي همه ي دانش هاي روزگارش را نيك مي دانست
- اگر به جاي اسلحه ، با آموزگار به جنگ دنيا مي رفتيم ، همه ي دشمنان نابود مي شدند.
- اگر مي خواهي كاري بكني كه درصد سال ثمر بدهد ، مردم را به تربيت نما
يــه مــــرد پيـرپيــري، فـقيـري گــوشـه گيـــري
يه جفت پلاسي پاش بود ، راه رفتنش يو اش بود
يه كوله بار به كول داشت ، نه پارتي و نه پول داشت موي سرش سفيد بود ، عصا ش يه چوب بيد بود
نه تاب و نه توان داشت
يه قدي چون كهول داشت
نه شاد بود و نه خندون ، نه قوه داشت و نه دندون
نزديك صد سالش بود ، ريش ش تا پر شا لش بود مي رفـت و نـالـه مي كرد ، نفريـن حـواله مي كرد
شكـايت از زمـون داشت ، شكــوه آسمـان داشت مي خـونـد هـمـين تــرانه ، امــان از ايــن زمــونه
چــه روزگـاري داشتيــم،عجب بهـــاري داشتيـم روغني خوب مي خورديم ، قلپ قلپ مي خورديم
بـا اونـكه گــاري داشتيم،اسب سـواري داشتيــم
پيـــاده راه مــي رفتيـم، تـــا كــربلا مــي رفتيــم
چه ميوه ها مي خورديم، دُرس غذا مي خورديم
غصــه و غــم نداشتيــم ،قــامتي خــم نــداشتيــم
صد منا كول مي كرديم ،كار و قبول مي كرديم
ريـشا را حنــا مي بستيم، با هيشگي جنگ نداشتيم
مـلكي بـه پـا مي كرديم،
كرباساقبا مي كرديم
كاري به فرنگ نداشتيم ، با هيشگي جنگ نداشتيم
نه زور به كسي مي گفتيم، نه زوري ميشنيديم
يه وقت كه جنگ مي كرديم،با چوب و سنگ مي كرديم
اتـم متـم نـداشتيم، ايـن هـمه جـنگ نداشتيم ميدونو تنگ مي كرديم، مردونه جنگ مي كرديم
يه وقت كه حـال نداشتيم،پرس و سـوا ل نداشتيم عـصــاري ســــر محلـــه شيـــــر خـشت دلـــه دلـــه
مي برديم و مي خورديم كي زود به زود مي مرديم
سنـبــل طبيـــب دوا بــود ، دواي درد مــــا بـــــود
گل گاو زبان ارزاني بود، بازيره و سه پستون
دواي مـــرد و زن بــود، نــه قرص،نــه ســـوزن بود
حكيم باشي صفا داشت،يه قلبي با خدا داشت طبــيبـي بــي ريــــا بــــود ،بـــه درد آشنـــا بـــود
نسخه ي او اثر داشت،
از حال مــا خبر داشت
هـم نفسش شفــا بـــود، هـــم خيـــلي بـــا خـدا بود
چــــــــــــــه روزگــــــــــاري داشتيـــــــم
عـــــــــــــجب بــــــــاهـــــــــا ري داشتيـــــــــم
« ياد استاد تربيت معلم به خير»